سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
این وبلاگو واسه همه بروبچ طراحی کردم.امیدوارم خوشتون بیاد.نظر بزارین تا با کمک هم مشکلات وبلاگو رفع کنیم. با تشکر بهزاد
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - چهارشنبه 92 اردیبهشت 26 :: 9:23 صبح

مکالمات خیام با دوس دخترش :

دوس دخترش : کجایی عجیجم ؟

خیام :
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب

دوس دخترش : مشروب !؟ مگه تو نگفتی من نماز میخونم ؟ :|

خیام :
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است

دوس دخترش : با کیا هستی حالا ؟ :/

خیام :
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت
با یک دو سه دلبری حوری سرشت

دوس دخترش : آدرس بده ببینم ! بیام بزنم دهنشونو صاف کنم !

خیام :
راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر

دوس دخترش : انقد مشروب بخور با دوستات تا بمیری ! :/

خیام :
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

دوس دخترش : برووووووووو بمیرررررررررررر

خیام
چون مُرده شوم خاک مرا گم سازید
احوال مرا عبرت مردم سازید :))




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - پنج شنبه 92 اردیبهشت 13 :: 2:58 عصر




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - پنج شنبه 92 اردیبهشت 13 :: 2:57 عصر

حدود 750 زن که لباس عروس بر تن داشتند، از روی پل صلح در شهر دری انگلیس عبور کردند. این گروه که همه سنین را در بر داشت به منظور جمع آوری پول برای امور خیریه دست به این کار زد. در میان این افراد، پیرزن های بالای نود سال و عروس های جوانی حضور داشتند که در همان روز به خانه بخت رفتند.

تا بحال این همه عروس یکجا دیده بودید؟!

تا بحال این همه عروس یکجا دیده بودید؟!

تا بحال این همه عروس یکجا دیده بودید؟!

تا بحال این همه عروس یکجا دیده بودید؟!

تا بحال این همه عروس یکجا دیده بودید؟!

تا بحال این همه عروس یکجا دیده بودید؟!



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 92 اردیبهشت 10 :: 1:30 عصر


 شنیدم گفت مش‌باقر به الیاس

که شصت درصد گران شد نرخ اجناس

بکن آن نرخ قبلی را فراموش

تورم را بگیر اینک به آغوش

تورم آن چنان خردت نماید

که بدبختی ز‌چشمانت در‌آید

نبینی گوشت دیگر در خیالت

دل سنگ آب می‌گردد به حالت

اگر خواهد دلت چند قطره روغن

گذر باید کنی از چشم سوزن

برای خودرو‌، آن پولی که داری

کفافت می‌دهد بر خر سواری

چنان مسکن به اوج خود رسد باز

که نقشش در خیالت نم کشد باز

ز‌قطع ارز کالای اساسی

نداری حق شرح ناسپاسی

صد‌افزون گر‌ کنی هوش و نبوغت

محال است سر کنی با این حقوقت

اگر مفتوح گردد بر تو رحمت

خوراکت اشکنه گردد به زحمت

برنج و میوه و کل حبوبات

رود در چرخه علم نجومات

اگر گاهی دو شیش آری به هر تاس

خوری یک وعده نان ودوغ وکالباس

خلاصه آن چنان بختت بگردد

که اسبت در طویله‌، خر بگردد!

بکن آسودگی از خاطرت پاک

به رویش با غلط‌گیری بزن لاک

در این آشفته‌بازار گرانی

زرنگی گر‌توانی زنده مانی

مراقب‌باش که گر بیمار گردی

ز خرجش از شفا بیزار گردی

اگر خوشدل بر این یارانه هستی

شنو‌، رک گویمت دیوانه هستی

اگر خوشدل به امید بهاری

بدان با کشت جو‌، گندم نداری

***

در آخر گفت با طعنه به الیاس

که بختت می‌درخشد همچو الماس

ولی الیاس بود آن گونه خاموش

که گویی کر بود یا این که مد‌هوش

پس از آهی شرر‌زا همچو آذر

جوابش را شنو در بیت آخر:

چنان پوستم دگر زبر و کلفت است

که اشعارت برایم حرف مفت است!

نویسنده : سیدحمیدرضا خوشدل




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 92 اردیبهشت 10 :: 1:16 عصر

یکی از شرکت های مخابراتی عربستان سعودی با تجلیل از کریستیانو رونالدو مهاجم پرتغالی رئال مادرید، یک جلد قرآن مجید به این بازیکن اهدا کرد.

رونالدو برای شرکت در برنامه تبلیغاتی یک شرکت مخابراتی، در عربستان به سر می برد. رونالدو پس از پایان برنامه تبلیغاتی خود در یک مراسم ویژه شرکت کرد که مسئولان این شرکت مخابراتی عربستانی یک بسته هدیه از جمله یک جلد قرآن مجید به این بازیکن اهدا کرد.

پیش از این نیز مسوت اوزیل هافبک مسلمان رئال مادرید از علاقه رونالدو به گوش دادن به قرآن در رختکن رئال مادرید خبر داده بود و اعلام کرده بود رونالدو به سوره "الفاتحه" علاقه خاصی دارد.

رونالدو یک جلد قرآن هدیه گرفت +عکس




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 31 :: 11:40 صبح

رانندگی من و خانمم! +عکس




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - سه شنبه 92 فروردین 28 :: 9:29 صبح

 رقابت تمام نشدنی کریستیانو رونالدو و لیونل مسی تنها به زمین فوتبال ختم نمی شود و گریبانگیر اعضای خانواده آنها هم شده است.

شاید او نامزد کریستیانو رونالدو باشد اما «ایرینا شیک» حاضر نشد تا در جنگ تمام نشدنی لیونل مسی و شوهرش دخالت کند. او که به بهانه افتتاح لباس‌های بهاره در مراسمی در شهر آتن یونان حضور یافته بود به صورت ناگهانی با یک خبرنگاران تلویزیونی روبرو می شود که پیراهن شماره 10 بارسلونا و یک قیچی را در دست دارد. این خبرنگار در جریان مصاحبه با شیک از او درخواست می کند تا آن لباس را پاره کند اما این زن 27 ساله روس کاملا محترمانه و جدا از رقابت رونالدو و مسی از انجام این عمل سر باز می زند. پس از آن نامزد رونالدو که به نظر می رسید از درخواست این خبرنگار کمی دلخور هم شده، قیچی را به او برمی گرداند و به گرفتن عکس یادگاری با دیگران در این مراسم ادامه می دهد.

ماجرای نامزد رونالدو و پیراهن مسی +عکس




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - سه شنبه 92 فروردین 28 :: 9:16 صبح

ورژن جدید شعر احتمالا دارم عاشقت میشم:
احتمالا
احتمالا من باید گدا بشم
حقوقم با این تفاسیر که داره ته میکشه
فکر کنم که هرکی هستو نیست باید گدا بشه
فکر کنم که هرکی هستو نیست باید گدا بشه
دسته خالی خرج زیاد........آره ......... آره
عیالت میگه که خرجی میخوام........آره ......... آره
ولی تو پول نداری........آره ......... آره
که تو دستاش بزاری........آره ......... آره
احتمالا
احتمالا من باید گدا بشم
حقوقم با این تفاسیر که داره ته میکشه
فکر کنم که هرکی هستو نیست باید گدا بشه
فکر کنم که هرکی هستو نیست باید گدا بشه




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 92 فروردین 27 :: 1:48 صبح

این شعر پس از اخراج من از کلاس سروده شد:
از چی بگــــم برات ؟ شاید قصه دوس داری 
قصهء کلاس رفتن توی دانشــگاهِ غیر انتفاعی
اگه قصه تلخه ، مثه استاد توِ کلاس 
بد ترین جای دنیا ، دانشگاه ماس
که نشستند مثه بُــز و هی میگن کاشکی
یه استاد خوب جای این لجن داشتیم
محمد برگـشــت ، از بغلی مدادشو گرفت 
یهو استاد پرید روش مچشو گرفت
اون استاد بد ، با داد و فریاد گفــت 
زود برو بیرون ، ولـی دَرَم قفل بود …
بدبخــــت شدم ، استاد بیرونم کرد ایـــــزد 
ای کاش جای بیرون کردنم، یکم منو میزد
اون دانشجو مُـــرد ، در راه کلاسـی که 
استادش دل نداره ، مثـه پلاسـتیکه
اصَـن میخواد، دفتـرو کتابُ ببـنده 
دیگه درس نمیخونه، میگه مدرک کیـلو چنده
از چی بگـــــــــم؟ استادی که خیلی خوشگله
یا نخندیدن به قیافش که خیلی مشگله؟
یا اون استاد که اخلاقش مثله سگ بده
آدم میخواد اینقدر بزنتش تا صدا سگ بده
هی گفت جاتُ عــوض کنُ من حوصله کــردم
تـــو کلاس حسابداری یه مُدلِ دردم
یـهـو دیـدی استاد و له و لورده کردم 
کارِ خودمــو خودشــو یه سَــــره کردم




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 92 فروردین 27 :: 1:46 صبح
<   1   2   3   4   5   >>   >   
لوگو
من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 38
  • بازدید دیروز: 6
  • کل بازدیدها: 388158
به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم محفوظ است