تنهای تنهایم
دلی پر زخون دارم
از این دنیای بی احساس
به حد مرگ بی زارم
از این روزای غمگینم
چه احساس بدی دارم
داره باورم میشه
که خودم رو هم نمیشناسم
اگر چه دست من سرده
دیگه خونی تو قلبم نیست
ولی تا آخرین لحظه
به امید تو میمانم
تویی که حتی نمیشناسم
تویی که عشق من هستی
تویی که همه درهای خوشبختی رو
به روی من بستی
(شعر از خودم-بهزاد)ببخشید اگه قافیش خوب نبود
موضوع مطلب :